نویسنده: محمدتقی فعّالی

 

1. یوگا

یوگا برآمده از واژه‌ی سنسکریت yui به معنای ارتباط است. یوگا به معنای فنونی است که از طریق آن اتحاد حاصل می‌شود. فنون یوگا متفاوت‌اند، قسمتی که در دوره‌ی کلاس‌های خودشکوفایی آموزش داده می‌شود، Raja Yoga یا یوگای شاهانه یا کامل است که آن را بهاگاوان کریشنا در بهاگاواداگیتا آموخته است. حکیم پاتانجلی اولین و قدیمی‌ترین معلم یوگا، هشت مرحله‌ی قطعی را برشمرده که از طریق آن Raja Yogi به مرتبه‌ی سمادهای دست می‌یابد: 1. Yama، رفتار اخلاقی؛ 2. niyama، انجام فرایض مذهبی؛ 3. asana، وضعیت بدنی درست و صحیح برای متوقف کردن بی‌قراری؛ 4. pranayama، کنترل پرانا یا جریانات ظریف زندگی؛ 5. pratyahara، درون‌نگری؛ 6. dharana، تمرکز؛ 7. dhyana، مراقبه؛ 8. samadhi، تجربه‌ی فراهوشیارانه. (1)
پاتانجلی یوگا را «خنثی کردن امواج متناوبِ آگاهی» خواند. تاریخ زندگی او ناشناخته است و برخی او را به دو سده پیش از میلاد منسوب دانسته‌اند. اثر کوتاه و ماهرانه‌اش «یوگا سوتره» یکی از شش نظام فلسفی هندوست. برخلاف فلسفه‌های غرب، شش نظام فلسفی هندو علاوه بر تعالیم نظری، تعالیم عملی را نیز دربرمی‌گیرند. نظام‌های هندو پس از پژوهش تام درباره‌ی هستی، شش نظام مشخص را به منظور حذف جاودانه‌ی رنج و حصول بهجت لایزال وضع می‌کنند.
اوپنیشادهای اخیر، یوگاسوتره‌ها را یکی از این شش نظام برمی‌شمارد؛ زیرا مؤثرترین شیوه برای ادارک مستقیم حقیقت است. انسان از طریق فنون عملی یوگا می‌تواند در دنیا بماند و به انجام وظایفش بپردازد؛ همچون کره بر روی آب، نه مانند ماست که به آسانی در آب حل می‌شود. مادامی که آدمی دلبسته خواسته و آرزو نباشد و خود را وسیله‌ای در دست اراده‌ی الهی بداند، انجام مسئولیت‌ها به معنای جدایی از خدا نیست.
هم اکنون افراد غیر هندوی بسیاری (امریکایی یا اروپایی) هستند که هیچ‌گاه واژه‌ی سوآمی (تارک دنیا) یا یوگی را نشنیده‌اند، اما نمونه‌های راستین این دو مفهوم‌اند؛ انسان‌هایی که از طریق خدمت به بشری یا از طریق تسلط بر عواطف و اندیشه‌ها یا از راه عشق الهی یا به دلیل قدرت تمرکزشان یوگی به شمار می‌روند؛ زیرا یوگا (تسلط بر خویشتن) را هدف خود قرار داده‌اند، هرچند اگر این افراد آموزش یوگا می‌دیدند، می‌توانستند در معنویت به مراحل بالاتری برسند و آگاهانه‌تر ذهن و زندگی‌شان را در کف اختیار گیرند.
برخی نویسندگان غرب که خود به یوگا نپرداخته‌اند، از آن شناختی سطحی دارند. اما دکتر کارل گوستاو یونگ (روان‌شناس مشهور سوییسی) درباره‌ی یوگا گفته است:
وقتی روشی آیینی خود را علمی معرفی می‌کند، می‌توان از جایگاهش در غرب اطمینان یافت. یوگا نیز همین کار را کرده است. جدا از جاذبه‌ی این پدیده‌ی نو و جذبه‌ی کسانی که هنوز به درستی آن را نشناخته‌اند، دلیل موجهی وجود دارد که پیروان زیادی داشته باشد: یوگا تجربه‌ی قابل کنترل را در اختیار انسان گذارد به این ترتیب نیاز به «واقعیات» و امور مسلّم را برمی‌آورد. وانگهی به دلیل گستردگی و قدمت و روشی که همه‌ی مراحل زندگی را دربرمی‌گیرد، امکاناتی تصورناپذیر را به آدمی وعده می‌دهد.
هر تمرین آیینی یا فلسفی به معنای انضباط یا بهداشت روانی است، در واقع بهداشتی روانی که برتر از نوعی ژیمناستیک یا تمرین تنفس است. (در اینجا اشاره‌ی دکتر یونگ به «هاتایوگا» یا یوگای جسمانی است که با وجود تأثیر بر تندرستی و طول عمر، تأثیر چندانی در رهایی معنوی ندارد)؛ یعنی صرفاً مکانیکی و علمی نیست، بلکه فلسفی نیز هست، ضمن آموزش بدن، آن را به جانِ کل نیز [پیوند می‌دهد]، مانند تمرینات پرانایاما؛ زیرا پرانا علاوه بر تنفس، پویایی کیهان و کائنات نیز هست. تمرین یوگا بدون رعایت مفاهیمی که بر پایه‌ی آنها بنا شده است، بی‌تأثیر خواهد بود؛ زیرا اصول جسمانی و معنوی را به کامل‌ترین شیوه درهم آمیخته است. (2)
یوگاناندا شیوه‌ی جدیدی را در یوگا کشف کرده که به تندرستی انسان کمک می‌کند. او به دانش آموزان مدرسه‌ی رانچی، مراقبه و یوگا و نظام ویژه‌ای برای تندرستی و پرورش جسم تعلیم داده. این شیوه در واقع اصول «یوگادا»ست که وی آن را در سال 1916 کشف کرد.
با این دریافت که جسم انسان همچون باتری است، به این نتیجه رسید که با استفاده از اراده‌ی خود می‌توان آن را شارژ کرد و از آنجا هیچ عملی بدون اراده‌ی انسان میسر نیست، شخص می‌تواند از اراده‌اش به عنوان عاملی محرک بهره برد تا بدون نیاز به وسیله‌ای طاقت‌فرسا یا ورزش مکانیکی تجدید قوا کند. انسان با کاربرد فنون ساده «یوگادا» می‌تواند آگاهانه و بی‌درنگ نیروی حیاتش را که در بصل‌النخاع او متمرکز شده، به مخزن بی‌کران انرژی کیهانی متصل و آن را شارژ کند. (3)
مبحث پیدایش «یوگا» یکی از مسائل پیچیده‌ی هندشناسی است که می‌توان منشأ آن را در سروده‌های «ریگ ودا» و در مفهوم «تاپاس» به معنای «ریاضت» یافت. «تاپاس» حرارت ناشی از قدرت تمرکز نفسانی و ذهنی است؛ نیرویی سحرآمیز و مرموز که مرتاضان به واسطه‌ی آن بر سایر افراد و حتی خدایان چیره می‌گشتند و آنان را به خاکستر مبدل می‌کردند.
در اعتقادات برهمنان، موبدی که موظف به چشیدن شربت جاودانی بود، باید شب‌زنده‌داری کند، روزه بگیرد، خلوت گزیند و به مناجات بپردازد تا با حرارت ریاضت به نهایت شور و اشتیاق برسد. یکی از فنون رسیدن به چنین حرارتی، حبس دم و تنظیم (پرانایاما) است که باعث می‌شد مرتاض از شرایط زندگی دنیوی خارج شود و به عالم تقدس و معنا دیده بگشاید. (4)
دیگر علل پیدایش فنون یوگا را باید در دو مبحث «رنج» و «نادانی» جست‌وجو کرد. از نظر هندوها، این جهان و دیر فانی مملو از ناکامی و رنج است. هم جسم و هم حواس و ادراکات منشأ این رنج‌اند. از یک سو، پیوند روح و ماده سبب عدم شناخت و زایش دوباره در جهان ماده می‌گردد. یوگا راه رهایی از رنج و نادانی است و سبب می‌شود فرد بین روح و ماده و نیز میان حق و باطل تمیز دهد. با از بین رفتن جهل و نادانی، رنج نیز از بین می‌رود. فلسفه به تنهایی نمی‌تواند انسان را از این جهل برهاند. از این‌رو، فرد باید فنون عملی را نیز به کار گیرد تا برای درک حقایق لطیف، به شعور و آگاهی بالاتری دست یابد.
هدف یوگا، حذف مراتب ذهنی و تموّجات آن است. ذهن افراد عادی یا در حالت پراکندگی است، یا در پریشانی، اما ذهن فردی که متوجه‌ی تحقیق و مطالعه است، حالت قرار دارد. دو حالت برتر ذهن، معطوف شدن به شیء واحد و حالت کاملاً خاموش است. ذهن در حال مراقبه به دو حالت آخر می‌رسد و سرانجام خاموش می‌شود. (5)

تحلیل و بررسی

یک) بن‌بست روش‌شناسی

به طور کلی برای اثبات هر ادعا به یکی از سه شیوه می‌توان تمسّک جست: عقلی، تجربی و وحیانی. اگر گزاره‌ای از سنخ عقلانی بود، برای اثبات آن می‌توان از استدلال‌های منطقی و براهین عقلی بهره گرفت. اگر گزاره‌ای تجربی یا حسی بود، می‌توان براساس شیوه‌های علمی و تجربی به اثبات آن پرداخت و نیز اگر با گزاره‌ی تعبدی مواجه شدیم، راه اثبات آن وحی آسمانی است. پرسش مهمی که در اینجا قابل ذکر است اینکه یوگیست‌ها که اصول خود را تقریباً قبل از میلاد مسیح مطرح کرده‌اند، براساس کدام روش به اثبات آن اصول می‌پردازند؟ گزاره‌هایی مثل اینکه انسان هفت کالبد دارد، مراکز انرژی بدن هفت چاکرا است و انسان دارای نادی‌های بی‌شمار یا سه نادی اصلی است، همراه بیان ده‌ها ویژگی در این باره، این گزاره‌ها با کدام یک از سه روش پیش گفته قابل اثبات است؟ و پیروان یوگا برای اثبات اصول و مبانی خود چه روشی ارائه کرده‌اند؟
بدون شک راه اثبات این‌گونه گزاره‌ها و ادعاها وحی آسمانی نیست و معتقدان به یوگا هم به هیچ جمله‌ای از کتاب‌های مقدس استناد نکرده‌اند. از سوی دیگر روش استدلال و برهان هم در اینجا چاره‌ساز نیست چنان که پیروان مکتب یوگا هم به اراده‌ی استدلال‌های منطقی و براهین عقلی متوسل نشده‌اند. تنها راه چاره‌ساز استفاده از روش تجربی است، آنها می‌توانند بگویند سخنان بزرگان یوگا، نظیر پاتانجلی، نتیجه‌ی تجربیات درونی است. حال جای این پرسش مهم است که آیا تجربه‌ی شخصی یک یا چند انسان در صدها سال گذشته می‌تواند راهی برای بشریت و انسان معاصر برای رسیدن به حقایق باشد؟ اگر یک انسان براساس یافته‌های درونی خود به اموری دست یافت، آیا این یافته‌ها در آن حد و اندازه است که منجی بشر باشد؟ راهی که پشتوانه‌ی وحی الهی ندارد و نیز از سوی استدلال‌های عقلی حمایت و تأیید نمی‌شود، آیا می‌تواند دست‌گیر انسان‌ها باشد و بشریت را به سرمنزل مقصود برساند؟ آیا بهتر نیست برای به فعلیت رساندن نیروها و استعدادهای درونی، از راهی که خالق هستی و انسان گفته است برویم؟ و اصولاً این پرسش اساسی و حیاتی پیش روی ماست که راه نجات بشر، راهی است که خدا نشان دهد یا بشر؟

دو) یوگا را با عرفان چه کار؟

گیریم تمام اصول و راهکارهای یوگا درست باشد، در این صورت آنچه ما در اختیار داریم یک سلسله تکنیک‌های پیچیده و بعضاً بسیار سخت و دشوار است. این تکنیک‌ها و تمرین‌ها را در کتاب‌های مختلف می‌توان یافت. در این زمینه به زبان فارسی صدها صفحه مطلب وجود دارد (6) که البته میان آنها تفاوت‌ها و گاه تناقض‌هایی هم به چشم می‌خورد. این تکنیک‌ها و تمرین‌ها که امروز در کلاس‌های مختلف یوگا آموزش داده می‌شود، به دنبال اهداف و منافعی است. پرسش مهمی که در اینجا به ذهن می‌رسد این است که یوگا را با عرفان چه کار؟
فواید و آثاری که عمدتاً برای یوگا مطرح می‌شود، فواید جسمی، عصبی و حداکثر ذهنی است. امروزه بسیاری از یوگیست‌ها از یوگا توقعی جز داشتن اندامی متناسب، درمان بعضی بیماری‌ها، کاهش اختلالات روحی روانی، رهایی از خشم، کاهش افسردگی، کاهش دردهای زایمان، لاغر شدن و داشتن صورتی زیبا ندارند. اگر فرض کنیم این توقعات و انتظارات از ورزش‌های یوگا دست یافتنی باشد، پرسش این است که این امور با عرفان چه ارتباطی دارند؟ عرفان مؤلفه‌های خاصی دارد. مؤلفه‌هایی از قبیل: تقرب به خدا، یک‌سو نگریستن، یکسان زیستن، رهایی از دنیا، زمان و مکان، یافتن راهی برای دریافت مستقیم حقیقت به نام مکاشفه، توجه به باطن و درون جهان و انسان، استفاده از ریاضتی که براساس شریعت باشد و در نهایت یافتن آرامشی که با اعتماد به قدرت و علم بی‌پایان الهی حاصل شود.
حال اگر این عناصر در مکتبی وجود داشت، آن مکتب عرفانی است؛ در حالی که یوگا از بسیاری از این مؤلفه‌ها خالی است؛ بنابراین باید حد آن را دانست و آن را با عرفان خلط ننمود. یوگا یا نوعی ورزش ذهنی است یا روش برای تعادل ذهن و جسم یا راهکاری برای دست‌یابی به آرامش جسمی و ذهنی و هیچ یک از این تعاریف، عرفان نیست. عرفان تقرب به خداست و یوگا راهی برای تقرب به خدا نیست. راه خدا با یوگا به دست نمی‌آید؛ راه خدا با تکنیک‌ها و تمرین‌هایی که محور آن آثار و فواید جسمی و ذهنی است حاصل نمی‌شود؛ پل ارتباط با خدا از یوگا نمی‌گذرد.
از سوی دیگر محور تمام تکنیک‌ها و فرمول‌های یوگا، کار با جسم و کالبد فیزیکی است. در حالی که نخستین قدم عرفان بریدن از جسم و ماده است و این همان چیزی است که در تعالیم دینی از آن به «انقطاع» تعبیر می‌شود و شریعت راهکاری است برای رسیدن به این مقصود بلند، یوگا با ماده است و عرفان بریدن از ماده. بنابراین یوگا و عرفان به معنای واقعی و راستین از جمله مصادیق امور متناقض‌نما هستند.

سه)‌ آرامش

یکی از مهم‌ترین اهداف و فواید یوگا آرامش است. اگر این پرسش را که «راه حصول آرامش چیست»؟ به قرآن عرضه کنیم، پاسخی که دریافت می‌کنیم این است که آرامش از هیچ راهی جز یاد خدا، اعتماد به او و تکیه بر علم و قدرتش حاصل نمی‌شود. «أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ.» (7) اگر انسان برای مشکل اداری به رئیس اداره‌ای مراجعه می‌کند، علتش آن است که از قدرت او استفاده کند؛ اگر انسان برای حل بحران مالی به رئیس بانک تقاضا می‌دهد‌، علتش آن است که برای او قدرتی در حل مشکل خود قائل است؛ اگر انسان مبتلا به مشکل قضایی شود، به کارشناس امور قضایی مراجعه می‌کند تا از اطلاعات و علم او در این راه بهره برد. تمام موارد پیش گفته در این جهت مشترک‌اند که انسان معمولاً برای حل مشکلات خود به قدرت و علم پناه می‌برد و پس از کسب قدرت و علم، به آرامش نسبی دست می‌یابد. اما آرامش نهایی، واقعی و ماندگار زمانی حاصل می‌شود که انسان به قدرت و علم مطلق پناه ببرد و خدا تنها موجودی است که تمام کمالات را با هم و به صورت نامحدود در اختیار دارد. پس فقط و فقط با اعتماد به او و اتکا به علم، قدرت و رحمت او بشریت حلاوت آرامش را در کام خود می‌چشد.

چهار) اشکالات ویشیشیکه

یکی از مکاتب فلسفی باستانی هند، مکتب ویشیشیکه است. این مکتب، ایرادها و اشکال‌های متعددی را بر مبانی نظری یوگا، یعنی مکتب فلسفی سانکهیه، وارد کرده است که جای بسی تأمل دارد. مجموعه‌ی این اشکال‌ها را سروپالی راداکریشنان در کتاب خود گردآوری کرده است. (8)

پی‌نوشت‌ها:

1. همو، او کجاست؟، ص 225.
2. پاراهامسا یوگاناندا، سرگذشت یک یوگی، ص 310-313.
3. همان، ص 351.
4. داریوش شایگان، ادیان و مکتب‌های فلسفی هند، ج 2، ص 634.
5. همان، ص 654.
6. بنگرید به: سیما سوندهی، یوگا در دوران بارداری، ترجمه‌ی مینا اعظامی؛ سیما سوندهی، یوگا پس از زایمان، ترجمه‌ی هما سید احمدی؛ سوامی ساتیاناندا، یوگا و لاغری، ترجمه‌ی رضا رامز؛ کارول میگو، ورزش‌های صورت، ترجمه‌ی هما سید احمدی؛ اریک استون مودلاو، تائو یوگا و چی تونگ، ترجمه‌ی مهیار جلالیانی؛ هوارد کنت، یوگا در ژرفای زندگی، ترجمه‌ی سید حمیدرضا جعفری؛ سوزان دیس، کاهش وزن با یوگا، ترجمه‌ی رضا رامز؛ ددی شولتز، یوگا و تندرستی، ترجمه‌ی احسان واحدی؛ ب. ک. س. اینگر، پرتو پرانایام، ترجمه‌ی مهیار خورزاد؛ یی. دی شارما، یوگای پیشرفته، ترجمه‌ی رضا رامز و...؛ جیمز هویت، یوگا، ترجمه‌ی امید اقتداری؛ سوامی شیواناندا، دایرةالمعارف یوگا، ترجمه‌ی رضا رامز؛ جولی فیرید برگر، یوگا در محل کار، ترجمه‌ی رضا محتشمی توتکابنی؛ جان مومفورد، یوگا روان‌تنی، ترجمه‌ی حسین الماسیان؛ سوامی ساتیاناندا، فواید وضعیت‌های معکوس، ترجمه‌ی بدرالدین موسوی‌نسب؛ مسعود مهدوی‌پور فرد، تمرین‌های عملی یوگا؛ ریچارد هیتلمن، آموزش یوگا در 28 روز، ترجمه‌ی مهرداد پارسا.
7. رعد / 28.
8. بنگرید به: سروپالی راداکریشنان، تاریخ فلسفه‌ی شرق و غرب، ج 1، ص 248-253.

منبع مقاله :
فعّالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشه‌های یوگاناندا، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.